دیشب ۵ صبح خوابیدم و اصلاحیه های ساده ی مسخره مث اینکه این پرانتز بره اون سمت و تا فصل چهار انجام دادم.
و بعد هم نصف فصل تعویضی هم از ابتدا نوشتم.
نصف دیگه بنویسم.مشکل شبیه سازی هم حل کنم.اصلاحیه تا فصل۴ کامل شده.
البته تا ۴:۳۰
نیم ساعت اخر هم کتاب خوندم تا خوابم ببره.
چند سوال هم استاد کامنت کرده ک جواب بدم:/
به نظر خودش این قسمتهایی ک ازش سوال پرسیده خیلی خفنن.
و اما از نظر من سوالهایی که پرسیده یعنی نمیدونه پروژه ام چیه و با دقت متن نخونده و نظر و ویرایش هم میده:/
چون جواب سه سوالش دقیقا داخل متن بود که خونده بود:))
خب کجای دلم بزارم؟؟؟
همین کنج دل سمت راست بالا لطفا:-)
از ساعت۷:۳۰ از شدت نگرانی بیدارم اما چشمهام یاری نوشتن نمیکرد.
از ساعت ۸:۳۰وول میخووورم و بیدار بیدارم
برم سمت پروژه که انشالا تموم کنم زودتر:-)
+این روزها بی معرفت شدم. شما ببخشین
پست میزارم درباره اش انشالا:-)
درباره این سایت