محل تبلیغات شما

واقعیتش کنجکاویم چسبیده به سقف!!


حدس دارم تا بینهایت.



ذهنم همه چی بهم ربط میده!!


+یک گروهی داریم که یک سری از همکارها در اقصی نقاط ایران عضو این‌گروه هستن.

چندین ماه. یش یکی از همکارها (ش)سوالی پرسید و پی وی باهم چندسوال رد و بدل کردیم.

من اصلااا ایشون نمیشناسم.هنوز هم نمیشناسم.ش با یکی از همکارها (م) چندین عکس روی پروفایلش داره که من م میشناسم.

از اون چندین ماه پیش من اصلا با ش گپ نزدم.

ش و م هر دو خانم هستن.


تقریبا دو هفته پیش ش اومد پی وی و سوالی پرسید که اصن بهش ربطی نداشت!!

چی سوال شخصی !!

پرسیدم سوالت برای چیه؟

گفت تو بگو

من هم ی استیکر تفکر فرستادم

بعد هم ایشون باز خیلی بی ادبانه گفت:ی کلمه اس.اینهمه سوال جواب نداره.



من هم سین نکردم این پیام اخرشو.

و امروز‌باز‌ کردم و جواب ندادم.




از سمتی یک سری اتفاقات دیگه افتاده که ذهنم سوال این خانم ش ربط میده به اون.


نمیدونم.






من این روزهاخیلییییی تلگرام کم میرم.پیامها و زنگها رو چندتا درمیون جواب میدم.

ذهنم اصلا جواب نمیده.

خیلی از دوستان هم از من ناراحت شدن.

گاهی واقعا نرسیدم یا ندیدم و دیر دیدمگاهی هم دیدم و ج ندادم

مث ویس همکار که چند روزه پاسخی ندادم بهش.


میدونین کلافه ام از سوال پرسیدنها.از اینکه کی دفاع میکنی؟چیکارمیکنی؟ و.

حتی پاسخ به سوال خوبی برام سخت شده!


نمیتونم توصیف کنم این حال و هوامو

حتی گوشیها رو ی مدت از ویبره به کلاااا بدون ویبره و صدا تبدیل کردم.

جدیدا هم روی یک گاردی نسبت به سوال پرسیدنهای اطرافیانم

مث سوال این خانم ش

دلیلی نمیدیدم ج سوالشو بدم

حتی اومدم تایپ کنم مودبانه بگم نمیخام بگم

اما دوست داشتم بنویسم به تو چ

اگر ادب میفهمیدی ک نمی اومدی بیهوا این سوال بپرسی

ترجیح دادم بیخیالش بشم و سکوت کنم و حتی سین هم نکنم ببینم چ چرتی نوشته.




در عین اینکه یک ادم بسیار ددری و اجتماعی و هزار و یک دوست دارم

اما هر‌از گاهی ته اون غار بودن ترجیح میدم.بشینم اون ته و برای خودم باشم.بدون هیچ گپ و گفتی.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها